بخت گشایی در شب ۲۷ رمضان
در تهران قدیم رسم بر این بود که شب ۲۷ماه مبارک را شب مرگ ابنملجم مرادی، قاتل امیرالمومنین(ع) بدانند و در آن شادی کنند. در این شب مردم عمدتا کلهپاچه تناول میکردند و آجیل مراد میخوردند.
آجیل مراد، از خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچی، بادام، شکر و…. تشکیل میشد که مردم محتویات آنان را با درخواستهای خود، از کسانی که نام فاطمه، علی و محمد داشتند میگرفتند و شبها به عنوان شبچره، قبل از وعده سحری میل میکردند. در روز بیست هفتمماه مبارک همچنین بین ۲نماز ظهر و عصر پیراهن مراد دوخته میشد. تکه های پارچه این پیراهن را فرد حاجتمند به صورت نذر تهیه می کرد و مردم با دوختن آنها به یکدیگر و پوشاندن بر تن او، کمک میکردند حاجتش را بخواهد.
تهیه پیراهن مراد از این قرار بود که روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان که روز قتل ابن ملجم است، زنها آرایش میکردند و به مسجد میرفتند و با پارچههایی که از قبل تهیه کرده بودند، در بین دو نماز پیراهن مراد را میدوختند و معتقد بودند که با پوشیدن این پیراهن کلیه حاجات آنها برآورده خواهد شد. از جمله بخت دخترشان گشوده می شود.
گفته اند، پارچه پیراهن را بهتر است که از پول حاصل از گدایی خریداری نمایند.
در برخی مناطق دیگر ایران نیز زنان به دوختن «پیراهن مراد» و یا «چادر مراد» میپرداختند.
می گویند در بعضی شهرها کسانی که قصد دوختن این پیراهن را داشتند از شب نیمه شعبان، چلهکشی پارچه را انجام میدادند و در شب ۲۴ماه رمضان آن را از کارگاه میبریدند و در روز بیست و هفتم پارچه را به صورت پیراهن در می آوردند و از اضافات پارچه مذکور برای خود «کیسه پول» میدوختند، و هر کدام از زنان شرکتکننده در مراسم، جهت طلب مراد خود از درگاه الهی شعری را با آواز میخواند و چند کوک بر پیراهن موردنظر میزد.آنان معتقد بودند این پیراهن مراد را اگر نیازمندی با اخلاص کامل استفاده می کرد،اگر بیمار بود بهبودی مییافت، کسی اگر حاجت داشت برآورده میشد.
لباس مراد برتن دختران جوان
یکی دیگر از مراسم سنتی ماه مبارک رمضان دوختن لباس و کیسه مراد در شب ۲۷ ماه رمضان است. برخی که نذر داشتند یا کسانی که مریض داشتند، نذر میکردند این کار را انجام دهند. آنها به این نیت، پولی را از هفت سید یا از هفت نفر که نامشان فاطمه بود، میگرفتند، پارچه ای میخریدند و در روز ۲۷ ماه رمضان پارچه را برش میدادند. گاهی بعضی افراد چرخ خیاطی به مسجد میبردند و لباس را میدوختند و به تن میکردند.
در این روز، برای بختگشایی دختران جوان پیراهن میدوختند و پس از دوخت، نقل و شیرینی بین حاضران تقسیم میکردند.
دوختن کیسه مراد نیز از دیگر مراسم سنتی این ماه بود که در روز ۲۷ ماه رمضان، پارچهای را به مسجد میبردند و بین دو نماز ظهر و عصر، پارچه را برش میدادند و اعتقاد داشتند، نباید از قیچی استفاده کنند و از چاقو یا تیغ استفاده میشد و با نخی که همرنگ پارچه باشد، کیسهای میدوختند و بین دو نماز از میان کیسه، نخ سبزی را عبور میدادند و انتهای نخ را به چند نخ گره میزدند و نخ را از سکه سوراخ داری که فردی حاجت دار داده بود، به سرکیسه میبستند.
پس از دوخت کیسه، آن را به فرد سفارش دهنده میدادند که تا وقتی حاجتش برآورده شود، از آن نگهداری کند و پس از برآورده شدن حاجت، سر کیسه را باز کند و سکه سوراخدار را بیرون آورد و زیر لباس بدوزد، به طوری که دیده نشود و همیشه همراهش باشد.
در روز عید فطر مردم پس از خواندن نماز صبح به مساجد محل رفته و پس از پذیرایی نماز عید را با شکوه هر چه تمام تر به جا میآورند و این روز را به هم تبریک میگویند. در این محل به منظور جمعآوری زکات فطره صندوقهایی تعیین و مردم وجوه خود را در آنها میریزند. پس از پایان این مراسم، مردم به خانه بزرگترهای فامیل رفته و این روز بزرگ را تبریک میگویند و به شکرانه یک ماه عبادت و بندگی خدا شادمانی میکنند.
ذکر گرفتن در مساجد
رسم دیگر ماه رمضان در قدیم ذکر گرفتن در مساجد بود .این رسم مخصوص شب ۲۷ رمضان بود که در مساجد و خانه ها برگزار می شد..
پس از ذکر خوانی، جمله “نادعلیا مظهر العجائب” مرتب تکرار می شد و حاضرین ابن ملجم را لعن می کردند و جمله “اللهم العن قتله امیرالمومنین” را می خواندند.
گرچه ممکن است برخی از این رسوم، به خرافه نزدیکتر باشد اما در هر حال به بخشی از آداب و رسوم مردم تبدیل شده بود واکنون نظیر این مراسم ها در بسیاری دیگر از نقاط کشور نیز مرسوم است و مردم رمضان خود را پس از دعا و نیایش، به ذوق برپا داشتن این مراسم ها سپری می کنند.
پخت نان لقمه ای مراد
پخت نان مراد نیز از دیگر رسوم در شب بیست و هفتم ماه رمضان بود که به نان بیست و هفتم معروف است.
برای تهیه و پخت این نان که در ابعاد کوچک و شبیه لقمه بود ، باید پول آرد آن را از هفت نفر از اهل سادات یا پنج نفر مومن که نام پنج تن را داشتند تهیه می کردند و آرد نان را نیز از نانوایی که رو به قبله است می خریدند، آرد را خمیر می کردند و نان می پختند و در میان مردم تقسیم می کردند.
خانواده هایی که مریض داشتند یا فرزندشان خدمت سربازی بود، نان مراد را می پختند. آنها گاهی نان را خشک می کردند و در جیب سرباز و یا فردی که در زندان بود می گذاشتند، سرباز به خانه می آمد و زندانی نیز از بند آزاد می شد.